English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3298 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
editorially U بطور چاپی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
letterpress U چاپی
typographic U چاپی
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
printout U نتیجه چاپی
printed matter U اوراق چاپی
printed matter U مواد چاپی
printed wiring U سیمکشی چاپی
printouts U نتیجه چاپی
letter U حرف چاپی
printed circuit U مدار چاپی
misprints U غلط چاپی
letter press U مواد چاپی
misprint U غلط چاپی
misprint U اشتباه چاپی
infusion of tea U دم کردن چاپی
misprints U اشتباه چاپی
letters U حرف چاپی
etched circuit U مدار چاپی
pamphlet U رساله چاپی
pamphlets U رساله چاپی
print U عکس چاپی
billhead U بروات چاپی
fully formed characters U کاراکترهای چاپی
prints U عکس چاپی
hard copy U نسخه چاپی
print U مواد چاپی
printed U مواد چاپی
prints U مواد چاپی
printed U عکس چاپی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
misprints U غلط چاپی کردن
typal U شبیه حروف چاپی
hard-copy output U نسخه [خروجی] چاپی
misprint U غلط چاپی کردن
to pull a proof U نمونه چاپی دراوردن
printed circuit board U تخته مدار چاپی
soft copy U نسخه غیر چاپی
small print U حروف چاپی ریز
letterpress U وابسته بحروف چاپی
ampersand U علامت چاپی & به معنای "و"
library edition U چاپی که درخودکتابخانه باشد
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
mother board U برد مدار چاپی اصلی
colour hard copy device U اسباب نسخه چاپی رنگی
printout U نسخه چاپی نتیجه نهایی
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
letter head U کاغذیکه نشان چاپی دارد
lebrary edition U چاپی از کتاب که در خورکتابخانه باشد
hard copy U نسخه ملموس خروجی چاپی
printouts U نسخه چاپی نتیجه نهایی
script font U فونت چاپی شبیه به دستخط
billhead U کاغذی که شبیه برات چاپی است
motherboard U تخته مدار چاپی اصلی در سیستم
print hand U دستخطی که مانندچاپ یاحروف چاپی باشد
face value <idiom> U عکس چاپی روی پول ،تمبر،...
margins U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
pcb U Board Circuit Printed تخته مدار چاپی
margin U فضای خالی اطراف بخشی از متن چاپی
print letters U دستخطی که مانند چاپ یاحروف چاپی باشد
hair stroke U خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
rolling press U الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
Proof – reading. U غلط گیری (تصحیح مطا لب چاپی وغیره )
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
martially U بطور جنگی بطور نظامی
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
linocut U چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
galley U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
secret ballot U ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
proofroom U اطاق غلط گیری نمونه هایی چاپی مطبعه
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
on-screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
on screen U که روی صحفه نمایش نشان داده میشود و نه به صورت چاپی
ascender U مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
galley proof U نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
special handling U ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
slip sheet U صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
controllers U وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
controller U وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
print shop U بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
formats U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
micros U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
universal U سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
micro U ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
expansion board U برد مدار چاپی برای افزایش قابلیتها و توابع به سخت افزار کامپیوتر
format U مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
prospectus U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
bar code U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
prospectuses U شرح چاپی درباره شرکت یا معدنی که برای ان باید سرمایه جمع اوری شود
bar codes U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
bar graphics U دادهای که به صورت مجموعهای از خطهای چاپی با پهنای مختلف نمایش داده شده است
microcomputer U تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
rat's nest U یک ویژگی در سیستمهای طراحی مدار چاپی که به استفاده کننده اجازه میدهدتا تمام اتصالات میان مولفه ها را ببیند
back plane U یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
ion deposition U فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند
expansion unit U وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
irrevocably U بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
coding U صفحه چاپی مخصوص که برنامه نویس دستورات کد گذاری نوعی برنامه را می نویسد
twelvemo U کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
duodecimo U کتابی که یک ورق ان یک دوازدهم ورق بزرگ چاپی باشد
spooler U برنامه یا دستگاه جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد تا به هنگام انجام کار دیگر نسخه چاپی روی چاپگر تولید کندجمع کننده
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
peripheral slots U شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
turnaround document U متن چاپی از کامپیوتر و ارسال به کاربربرگردانده شده با کاربر با یادداشتها جدید یا اطلاعات روی آن که توسط متن خوان قابل خواندن است
linecut U صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
typed U حروف چاپی حروف چاپ
types U حروف چاپی حروف چاپ
type U حروف چاپی حروف چاپ
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
lastingly U بطور پا بر جا
streakily U بطور خط خط
wetly U بطور تر
atilt U بطور کج
transtively U بطور
confusedly U بطور در هم و بر هم
meanly U بطور بد
flabbily U بطور شل و ول
loosely U بطور شل یا ول
inanimately U بطور بیجان
in confidence U بطور محرمانه
impracticably U بطور غیرعملی
accidentally <adv.> U بطور تصادف
accidently <adv.> U بطور تصادف
as it happens <adv.> U بطور تصادف
at random <adv.> U بطور تصادف
by accident <adv.> U بطور تصادف
impliedly U بطور مفهوم
by a coincidence <adv.> U بطور تصادف
by chance <adv.> U بطور تصادف
by happenstance <adv.> U بطور تصادف
implausibly U بطور غیرموجه
in miniature U بطور کوچک
in miniature U بطور فریف
inadmissibly U بطور ناروا
inaccurately U بطور نادقیق
inaccurately U بطور نادرست
in sum U بطور مختصرومفید
in series U بطور مسلسل
in relief U بطور برجسته
in the mass U بطور کلی
in the main U بطور کلی
in principle U بطور کلی
in petto U بطور خصوصی
impurely U بطور ناپاک
imperviously U بطور تاثرناپذیر
idiotically U بطور مخبط
hypothetically U بطور فرض
hyperbolically U بطور مبالغه
huskily U بطور خشن
hurtfully U بطور مضر
incidentally <adv.> U بطور تصادف
honorarily U بطور افتخاری
homogeneously U بطور همجنس
holily U بطور خاص
holily U بطور مقدس
histrionically U بطور نمایش
hip and thigh U بطور کامل
heterogeneously U بطور جوربجور
illegibly U بطور غیرخوانا
illegitimately U بطور حرامزاده
fortuitously <adv.> U بطور تصادف
impertinently U بطور نامربوط
immovably U بطور ثابت
by hazard <adv.> U بطور تصادف
immaturely U بطور نارس
immaterially U بطور غیرمادی
imaginarily U بطور موهوم
imitatively U بطور بدل
imagnarily U بطور موهوم
imagnarily U بطور خیالی
illiterately U بطور بیسواد
illicitly U بطور غیرمشروع
illegitimately U بطور نامشروع
coincidentally <adv.> U بطور تصادف
hellishly U بطور جهنمی
inappreciably U بطور نامحسوس
Recent search history Forum search
2New Format
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1I am good with figures,how about you?
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1she loved to have the last word.
1cartridge
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2crucification
1die offs
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com